پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) فرمود:
کسی که گناهی بکند و از گناهش شادمان و خندان باشد،
گریان وارد آتش خواهد شد.
[بحارالانوار جلد6 صفحه109]
۲۶ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۴۷
عمه
وای خدای من .خدایا دستمو رهانکن.
پلڪــــ شیشـہ اے
سلام علیکم
وای بر من
خدای من بی تو من هیچ پوچ پر مدعا چه کنم ؟
بگو که بی توسل به کرم بی انتهای تو چه کنم ؟
من رو سیاه اگر به تو امید نبندم بگو که باید چه کنم ؟
خدایا کلون در خانه ات را اگر نکوبم چه کنم ؟
خدایا من اگر گدای پُر روی هر روز در خانه ات نباشم چه کنم ؟
خدایا من اگر تو را نداشتم چی کار باید میکردم ...
الهی العفو ...
اجرتون باخدا
خداقوت
یاعلی(صلوات برای فرج)
رهرو
سلام
پناه بر خدا
خدایا تا ما را نیامرزیدی از دنیا مبر!
یاحق
پناه بر خدا
خدایا تا ما را نیامرزیدی از دنیا مبر!
یاحق
سید@
سلام...
ممنون داداشی
بوس
ممنون داداشی
بوس
باران....
فکر کنم بدترین حالت یک انسان گناه کار همین باشه ... چون علاوه بر اینکه قبح و زشتی گناه براش می ریزه ... باعث ترویج و کوچک شدن معصیت هم میشه که این خود گناهی دیگر است ...
زیبا بود گرامی و آموزنده .
سخنان معصوم همه این گونه است .
زیبا بود گرامی و آموزنده .
سخنان معصوم همه این گونه است .
ستاره1
سلام بزرگوار
ممنون از حضور سبزت
عالی بود
ستاره1
به کجا چنین شتابان ؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان ؟
همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان ؟
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
سفرت به خیر ! اما تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را! شفیعی کدکنی
ساحل مرجانی
سلام گرامی ... گرمابی هم بهروز است ... در نت همه بهروز هستند فرق نمی کند
زن باشند یا مرد ... بهروز پسر خوبی است ... اول سلام می کند ... ما هم که
بی خیال ... یعنی فرق نمی کند برایمان سلام شما ... در دل اما سخت محتاجیم
...
ساحل مرجانی
گرمابی گرامی والله ما سعی می کنیم اصلا گناه نکنیم ... چه رسد به این که شادمان شویم ... شما هم بگویید شادمان بوده اید ... ما را با فنون چوخه بزنید ... ... و الله استخوانمان خورد می شود ... گریه می کنیم گرامی ...
آذرخش
دیگر ز دست گناهان کلافه ام
از دست نفس بداخشان کلافه ام
«ای که دستت می رسد کاری بکن»
من از خودم که چه پنهان کلافه ام!!!
از دست نفس بداخشان کلافه ام
«ای که دستت می رسد کاری بکن»
من از خودم که چه پنهان کلافه ام!!!
***
این شعر رو از خودم تقدیم می کنم به شما و همه مهمونات
این شعر رو از خودم تقدیم می کنم به شما و همه مهمونات
بی قرار
خدایا! ما اگه گناهی هم می کنیم از سر جهل و نادونیمونه؛ نه از سر قلدری و استغنا!
با جاهل نادون چطور باید برخورد کرد؟ می سوزوننش؟ نه! به حال زارش دل می سوزونن!
خدایا! ...
ایشالا عاقبت بخیر بشیم! مثل شهدا!
نسءل الله منازل الشهدا
با جاهل نادون چطور باید برخورد کرد؟ می سوزوننش؟ نه! به حال زارش دل می سوزونن!
خدایا! ...
ایشالا عاقبت بخیر بشیم! مثل شهدا!
نسءل الله منازل الشهدا
ترمه
خدا پر داد تا پرواز باشد
گلویی داد تا آواز باشد
خدا می خواست باغ آسمانها
به روی ما همیشه باز باشد.
.
.
بارالها دستم را رها نکن.
ترمه
برایم نوشته بود :
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند شاید چون آرزوهایم بلندند …
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست چون خدایی هست … آری و چه زیبا نوشته بود !
همواره با خود تکرار میکنم امیدی هست ؛ چون خدایی هست .
.
.
"الهی و ربی من لی غیرک"
sajjad
سلام اقا جابر
صلوات داریم
تشریف بیارید
صلوات داریم
تشریف بیارید
باران....
به روزم گرامی ...
ستاره1
الهی!خواندی تاخیر کردم.فرمودی،تقصیر کردم.عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.اگر گوییم ثنای تو گوییم.اگر جوییم رضای تو جوییم.
الهی!گفتی کریمم،امید بدان تمام است.تا کرم تو در میان است،نا امیدی حرام است. خواجه عبدالله انصاری
سید@
سلام...
آپم با جوک...
تجویز دارو برای پسرهایی که کارت شارژ واسه دخترا میخرن
سه بسته خاک برات نوشتم هر هشت ساعت میریزی رو سرت:|
فرمون دادن دخترا
.
.
بیا
.
بیا
.
بیا
.
افتاد تو جوب نیا
آپم با جوک...
تجویز دارو برای پسرهایی که کارت شارژ واسه دخترا میخرن
سه بسته خاک برات نوشتم هر هشت ساعت میریزی رو سرت:|
فرمون دادن دخترا
.
.
بیا
.
بیا
.
بیا
.
افتاد تو جوب نیا
ترمه
خالق من ”بهشتی” دارد، نزدیک، زیبا و بزرگ؛ و ”دوزخی” دارد، به گمانم کوچک و بعید؛ و در پی دلیلیست که ببخشد ما را .
.
.
عرض سلام...به روزم
ستاره1
هــر نــفـــس آیـنــه روی تـو را می طلبم
از گـلستان جهان بوی تو را می طلبم
ای بــهــشت همــه دلـهـای خـداجوی بیا
عطر گل‌چـهره مینوی تو را می طلبم
گــیــسـوانـت شب یــلدا و رُخَت ماه تمام
ماه در ظلمت گیسوی تو را می طلبم
دشـت در دشـت به دیدار تو مشتاق شدم
کو به کو ناله کنان کوی تو را می طلبم
افـــق صــبــح دل افـــروز تــو را خــواهانم
آفــتــاب رخ نـیـکــوی تـو را مـی طلبم
زمــــزم اشــک تـــو و زمـــــزمـه یـــارب تو
ذکـر روشـنـگر یـا هوی تو را می طلبم
بی خبر از توام ای عشق کجا منزل توست
هـر قـدم جـاده رهپوی تو را می طلبم
گلشن خاطره‌ام تا که نگردد پاییز
دفــتــر سبـــز ثـناگوی تو را می طلبم
آفتاب دل من، چهره برون آر و بتاب
«یاسرم» سایه دلجوی تو را می طلبم
محمود تاری ( یاسر)
سید@
سلام
آپم با ...
نظرتون برام مهمه...
خانواده مانند هر اجتماع دیگر نیاز به « مدیر » دارد ، به عبارت دیگر یک نفر باید تصمیم نهایی را بگیرد و دیگران مطیع او باشند ، در مورد خانواده سه شکل مدیریت قابل تصور است:
زن و مرد هر دو به یکسان مدیریت کنند .
زن مدیر باشد
مرد مدیر باشد
...
آپم با ...
نظرتون برام مهمه...
خانواده مانند هر اجتماع دیگر نیاز به « مدیر » دارد ، به عبارت دیگر یک نفر باید تصمیم نهایی را بگیرد و دیگران مطیع او باشند ، در مورد خانواده سه شکل مدیریت قابل تصور است:
زن و مرد هر دو به یکسان مدیریت کنند .
زن مدیر باشد
مرد مدیر باشد
...